آگاهي داوطلب از استعدادها و تواناييهاي، مهمترين بخش فراهم آوردن امکان انتخاب رشته صحيح است. اهميت بيشتر اين مرحله، در مقايسه با مراحل ديگر، از آنجا آشکار ميشود که بدانيم اين استعدادها و تواناييهاي فردي، از يک فرد به فرد ديگر (حتي ميان افراد يک خانواده)، متفاوت و گاه در تقابل با يکديگر است؛ مثلاً هر يک از ما ممکن است با افراد دو قلويي روبرو باشيم که به رغم همسانيها و شباهتهاي ظاهري و داشتن سن و سال يکسان، از استعدادهاي دروني و تواناييهاي متفاوتي برخوردار باشند؛ به عنوان مثال، يکي از آنها به انجام فعاليتهاي ورزشي علاقه بسياري داشته باشد و ديگري اصلاً اهل ورزش کردن نبوده و در خود ميلي به انجام حرکات ورزشي نميبيند؛ يا آنکه يکي از اين دو فردي که با يکديگر به طور همسان و همزمان به دنيا آمدهاند، به فراگيري دانشهايي چون: رياضيات، فيزيک، منطق، فلسفه و علومي از اين دست، که نياز به انديشيدن، محاسبات پيچيده و استدلال دارد، متمايل بوده و استعداد يادگيري آنها را داشته باشد، و ديگري اصلاً به يادگيري اين علوم متمايل نبوده و استعدادي در اين زمينه نداشته باشد، و بالعکس، فردي عاطفي باشد و به مباحثي چون شعر و ادبيات و عرفان و امور هنري علاقهمند بوده و در تسلط بر اين گونه علوم، مستعد باشد و …
هماکنون چندين مثال ديگر مانند مثال پيشگفته ميتواند در ذهن شما جاري شود که بيانگر تفاوتهاي فردي اشخاص از لحاظ داشتن استعدادها و تواناييهاي مختلف است؛ بنابراين، هنگام انتخاب رشتههاي تحصيلي، بايد به اين موضوع عنايت داشت و در کنار شناختي که در مورد علايقمان به رشتههاي تحصيلي حاصل ميکنيم، بايد به اين نکته نيز توجه کافي داشته باشيم و در اين مورد، اصطلاحاً يک نسخه را براي همه تجويز نکنيم.
از آنجايي که انتخاب رشته، انتخاب مسير زندگي آينده است، بايد اين نکته را به تمام داوطلبان ورود به آموزش عالي يادآوري کرد که استعداد افراد در انجام کاري، الزاماً به معناي توانايي آنها در انجام آن کار معيّن نيست و نميتوان تنها به خاطر داشتن استعداد در يک رشته تحصيلي، آن رشته را انتخاب کرد؛ زيرا تواناييهاي شغلي، مسالهاي فراتر از استعداد شخصي افراد است و توانِ لازمي که براي موفق بودن در يک شغل خاص لازم است، در هر کس وجود ندارد.
يک مثال کاملاً عيني ميتواند به شناخت نقش استعدادها و تواناييهاي فردي در انتخاب رشته تحصيلي کمک کرده و ما را در اين زمينه ياري نمايد: فرض کنيد يک داوطلب دختر، که در گروه آزمايشي علوم رياضي و فني شرکت کرده است، با اعلام نتايج اوليه اين آزمون به رتبه خوبي دست يابد، و با اطمينان از اينکه در يکي از رشتههاي مهندسي پذيرفته ميشود، دست به انتخاب چنين رشتههايي بزند. حالا وي با بررسي علايق و استعداد خود در ميان همين رشتههاي مهندسي، متوجه علاقه زياد خود به رشته مهندسي معدن ميشود؛ آن چنان که ترجيح ميدهد تنها اين رشته را در تمام دانشگاههاي کشور که رشته ياد شده در آنها ارايه ميشود، انتخاب نمايد. با توجه به آنکه فرد مورد نظر ما، به احتمال بسيار، در يکي از انتخابهاي خود پذيرفته ميشود، بايد بررسي کرد که آيا اين داوطلب دختر، پس از قبولي در رشته مهندسي معدن، توانايي گذراندن واحدهاي عملي رشته ياد شده را دارد يا نه، و اصلاً به فرض گذراندن واحدهاي عملي اين رشته، پس از فراغت از تحصيل، آيا اين داوطلب ميتواند به صورت طاقت فرسا و بيتناسب با فيزيولوژي جسماني خويش، که يک زن است، به طور شبانهروزي در معادن مختلف مشغول به کار شود. به طور حتم، حتي در صورت توانايي علمي و فني چنين شخصي، مسلم است که تحصيل در اين رشته خاص و ساير رشتههاي مشابه آن، که داراي واحدهاي عملي و کارگاهي سنگين براي داوطلبان دختر است، و اشتغال در مشاغل مرتبط با آن رشته پس از دانشآموختگي، جز فرسايش جسماني و روحي اين داوطلب، که در آينده نزديک، همسر يک فرد و مادر يک خانواده خواهد بود، ثمري نخواهد داشت، و اگر چيزي مانند ارتقاء شغلي نيز نصيب او شود، به طور قطع، در ازاي از دست رفتن آرامش رواني و جسماني وي، بسيار ناچيز خواهد بود.
مثال پيشگفته و دهها مثال ديگر مانند آن، بيانگر محدوديتهاي ما در داشتن تمام استعدادها و تواناييهاي فردي است که از فردي به فرد ديگر و از يک جنس به جنس ديگر، کاملاً متفاوت است، و اين افراد هستند که بايد با شناخت اين استعدادها و تواناييها در خود، به کشف آنها همت گمارند و آن استعدادها و تواناييها را از مرحله «قوّه» به «فعل» درآورند و در جهت «بروز» و «ظهور» آنها تلاش و کوشش نمايند.
با توجه به آنچه در سطور پيشين آمده است، نتيجه ميگيريم که يک داوطلب بايد، پس از شناخت علايق تحصيلي خود، به درک تواناييها و استعدادهاي نهفته در وجود خويش نايل آيد و از آنها آگاهي يابد و با توجه به اين موارد و ساير مواردي که پس از اين، در شمارههاي بعدي يادآور خواهيم شد، دست به انتخاب رشته تحصيلي صحيح بزند.